در مسير عزت


 

نويسنده: کسري صادقي زاده




 

بررسي نقش آفريني جريان هاي سياسي - اجتماعي شيعيان لبنان در دهه هاي اخير
 

جايگاه شيعيان لبنان طي تاريخ پر سابقه اين منطقه دستخوش تغيير و تحولات بسياري بوده؛ زيرا هر قوم و طايفه اي که قدرت را در دست گرفته به شکلي با آنان تعامل نموده است. اما آنچه در اين ميان ثابت باقي مانده شهروند درجه دو بودن شيعيان و اجازه نقش آفريني ندادن به آن ها در جامعه است. اما اين روال پس از حضور امام موسي صدر در لبنان و به ويژه پيروزي انقلاب اسلامي ايران و ظهور حزب الله مسيري ديگر در پيش گرفت و جايگاه شيعيان را نسبت به قبل متحول کرد. در ادامه تلاش شده است اوضاع سياسي - اجتماعي جريان هاي شيعي در دوران معاصر و ارزيابي شود.
حضور شيعيان در لبنان پيشينه اي به درازي عمر شيعه دارد. و بر اساس گفته بعضي از منابع تاريخي، با هجرت ابوذر غفاري به اين منطقه بذر تشيع در منطقه جبل عامل کاشته شد و با رشد اين بذر بزرگاني مانند شهيد اول و شهيد ثاني در اين منطقه ظهور کردند و در حوزه اسلام و به ويژه عالم تشيع خوش درخشيدند.
زندگي شيعيان در لبنان با توجه به حضور حاکمان سني مذهب در منطقه شام و همچنين حضور نيروهاي بيگانه مانند فرانسه در دوران پس از جنگ جهاني اول تا سال 1943 م، که لبنان به طور رسمي از فرانسه مستقل شد، فراز و نشيب هاي بسياري را پشت سر گذاشت. اين وضع به گونه اي بود که تا پيش از تأسيس حرکه المحرومين به وسيله امام موسي صدر، پيروان اين فرقه مذهبي تحت فشار شديد و ذلت و خواري به سر مي بردند.
شهيد چمران در اثر جامعه شناسانه و ماندگار خود «لبنان» وضعيت شيعيان در دهه هاي 1950 و 1960 م را شرح داده و روايت دقيقي از رشد رويکردهاي چپ گرايانه در شيعيان و جذب شدن آنها به گروه هاي مارکسيستي به دليل فشارهاي مالي ارائه کرده است.
به روايت دکتر چمران، شيعيان در آن زمان به شدت تحقير مي شدند، به گونه اي که از آنها با عنوان حيوانات کافر دم دار در لبنان ياد مي گرديد، اما اين مسئله امروز کاملاً شکل ديگري به خود گرفته است. در ادامه چگونگي سير خيزش شيعيان در لبنان و بازيگري آنها در عرصه هاي داخلي، منطقه اي و بين المللي شرح داده شده است.

انسجام شيعه و حرکه المحرومين
 

شيعيان لبنان تا پيش از سفر امام موسي صدر به لبنان وضعيت نابسامان، رقت بار و آشفته اي داشتند و با مشکل فقدان يکپارچگي و سازماندهي مؤثر و چنددستگي شديد در بين خود رو به رو بودند، اصولاً در آن دوره هر يک از طايفه هاي لبناني با يکي از دولت هاي منطقه يا ابر قدرت ها در ارتباط بود و لبنان به محلي براي تسويه حساب هاي دو بلوک شرق و غرب و اقمار آنها و همچنين رقباي منطقه اي در خاورميانه تبديل شده بود و در اين ميان جمعيت شيعه بدون اتصال به دولتي شيعه به صورت پراکنده به همجوشي با بيشتر جريانها، از سني و مسيحي تا مارکسيستي، روي مي آورد و در واقع بخشي از پياده نظام گروه هاي ياد شده به شمار مي آمد.
امام موسي صدر کار خود را در لبنان به طور رسمي از سال 1959 م آغاز کرد و در گام نخست با تشکيل جمعيت «البروالاحسان» به فعاليت هاي محروميت زدايانه و نيز فرهنگي و اجتماعي روي آورد اين سير تا سال 1969 م، که مجلس اعلاي شيعيان به طور رسمي تأسيس شد، ادامه يافت. در اين ده سال، امام موسي صدر به يکي از رهبران و چهره هاي مورد اعتماد بيشتر طايفه هاي لبناني، به ويژه شيعيان آن، تبديل شد.
دهه 1970 م در لبنان را بايد دهه کشمکش هاي داخلي و سرآغاز تهاجم اسرائيل به اين کشور ناميد. جنگ داخلي که در اواسط اين دهه، يعني سال 1975م، آغاز شده بود و ضرورت ورود به فازهاي نظامي براي حمايت و دفاع از شيعيان اين کشور بيش از پيش احساس مي شد. در چنين وضعي بود که صدر، حرکه المحرومين را که جنبشي فراگير با محوريت شيعه بود تأسيس کرد و رويکرد عدالت خواهانه و هويت سازانه را در دستور کار آن قرار داد با توجه به بحران هاي امنيتي در داخل لبنان با مجوز امام موسي صدر و حمايت اسلام گرايان ايراني دوره پهلوي، مانند آيت الله طالقاني، جمعي از جوانان شيعه، که پيش تر در پادگان هاي نظامي مصر، دوره هاي آموزش نظامي و جنگ هاي چريکي ديده بودند، با تأسيس جنبش امل، به سازماندهي شيعيان در جنوب لبنان و آغاز رويارويي با تهاجم اسرائيل و گروه هاي افراطي مارکسيستي و مسيحي، مانند فالانژها، دست زدند. شهيد چمران در گزارش خود از وضعيت لبنان به تأسيس کارگاه هاي کوچک صنعتي براي جوانان شيعه و آموزش به آنها در حوزه هاي ديني و عقيدتي اشاره کرده و اين حرکت را در چهارچوب هدف قطع وابستگي شيعيان به طايفه هاي ديگر ارزيابي نموده است.

پيروزي انقلاب اسلامي ايران و شکل گيري حزب الله
 

صدر در سال 1978 م با دعوت رسمي معمر قذافي به ليبي رفت و با خيانت سرهنگ قذافي، ربوده شد. اين مسئله ضرباتي جدي بر پيکره رهبري شيعيان لبنان وارد کرد؛ همچنين سفر شهيد چمران به ايران و حضور در جبهه هاي حق عليه باطل به خلاءحضور امام موسي صدر در حرکه المحرومين دامن زد و آن را در وضعيت بحراني قرار داد.
پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1357 (1979م) تأثير شگرف در ساماندهي انديشه هاي اسلامي و جنبه هاي عملي و نظري آن گذاشت، به گونه اي که بسياري از گروه هاي فعال شيعي، مانند حزب الدعوه اسلامي، با انحلال خود، فعاليت هايشان را در چهارچوب آرمان هاي انقلاب اسلامي دنبال کردند. هنگامي که نبيه بري، رئيس جنبش امل، در گردهمايي «کميته نجات»، که به دعوت الياس سرکيس، رئيس جمهور وقت لبنان، هم زمان با اشغال اين کشور به دست اسرائيل در سال 1982م برگزار مي شد، شرکت کرد، سيد ابراهيم امين، مسئول دفتر جنبش امل در تهران، به کميته نجات و شرکت کنندگان در آن حمله کرد و آن را «کميته امريکايي» خواند.
هم زمان با اين وضع، حسين موسوي، جانشين وقت رهبر جنبش امل، به سوي مناطق بقاع در شرق لبنان رفت و با حمله به کميته بقاع در شرق لبنان رفت و با حمله به کميته نجات، تولد جنبش سبب شد دفتر سياسي جنبش امل در بيروت، طي نشستي وي را از جنبش ياد شده اخراج کند. اين حوادث به سرعت زمينه شکل گيري تشکيلات جديد شيعيان را، که بعدها حزب الله نام گرفت، فراهم آورد. از ميان نيروها و شخصيت هايي که به اين حزب پيوستند مي توان به اعضاي حزب الدعوه، تعدادي از کادرهاي جنبش امل، بعضي از روحانيان شيعه و شماري از کادرهاي سابقه دار در سازمان هاي فلسطيني و احزاب ملي لبنان و بعضي از جناح هاي اسلام گرا و مستقل لبنان اشاره کرد. حزب الله، اندکي پس از دوران تأسيس، موفق شد حضور مردمي و نظامي مهمي در صحنه لبنان بيابد. در ميان طرح هاي اوليه حزب الله مي توان به طرح توسعه قلمرو و نفوذ اجتماعي، از طريق عرضه خدمات اجتماعي گوناگون، مانند تأسيس بيمارستان، درمانگاه و مراکز خدماتي و تبليغاتي در منطقه جنوب لبنان، دره بقاع و ناحيه ضاحيه در بيروت، که مقر اصلي شيعيان در اين شهر است، اشاره کرد. به رغم عمليات هاي نظامي موفق حزب الله عليه اسرائيل در آغاز تأسيس، که سبب توجه بيشتر شيعيان به اين حزب شد، در سال 1988 م به دليل بالا گرفتن اختلافات سياسي و عقيدتي ميان امل و حزب الله، درگيري هاي خونيني بين اين دو گروه بزرگ و فراگير شيعي رخ داد که به تضعيف موقعيت شيعيان لبنان منجر شد. يکي از دلايل اين نوع اختلاف ها به نوع تفسير اين دو گروه شيعي از قطعنامه 425 سازمان ملل مربوط مي شد که به دليل وجود ابهاماتي درباره ترتيبات امنيتي با اسرائيل و همچنين شناسايي اين رژيم به عنوان دولت، با انتقاد حزب الله رو به رو گرديد، با اين حال اين فتنه با وساطت ايران و سوريه در سال 1990 م پايان يافت و از آن زمان تاکنون ديگر در تاريخ لبنان «نبرد اردوگاه ها» رخ نداده است.

اتحاد و بازيگري دوباره شيعه
 

در سال هاي دهه 1990 م، اسرائيل با تمام توان خود به دو عمليات گسترده بر ضد لبنان با عنوان ليطاني و خوشه هاي خشم دست زد تا محورهاي از دست داده در مناطق جنوبي را باز پس گيرد. در عمليات خوشه هاي خشم فاجعه قانا نيز روي داد و اسرائيل نزد افکار عمومي با شدت مواخذ شد، با اين حال نتيجه اين دو عمليات به پختگي بيشتر حزب الله و استحکام مواضع آن در مناطقي مانند ميليتا انجاميد و اين امر مقدمه اي شد براي آزادسازي کل لبنان، در انتخابات سال 1992و 1996 م، با توجه به جو سنگين ميان حزب الله و امل، که از بحران اردوگاه ها و تجربه تلخ سال هاي پاياني دهه 1980 م ناشي مي شد، حزب الله در اقدامي کاملاً سنجيده به ائتلاف با جنبش امل دست زد اين دو با ليست مشترک وارد فضاي سياسي لبنان شدند. نتيجه اين ائتلاف براي هر دو جنبش کاملا مفيد بود، شايان ذکر است که اين ائتلاف کماکان نيز ادامه دارد. از اين دوره به بعد، شيعيان به رغم تقسيم به دو گروه متفاوت از نظر عقيدتي، در يکپارچگي خوبي به سر بردند و امل و حزب الله به متحدان استراتژيک يکديگر تبديل شدند و امور شيعيان لبنان را در حوزه سياسي، نظامي، اجتماعي و فرهنگي سامان بخشيده اند.
در سال هاي پاياني دهه 1990 م، فشارهاي حزب الله بر ارتش رژيم صهيونيستي تشديد شد و همين مسئله سبب گرديد ايهود باراک در اسرائيل با شعار انتخاباتي وعده خروج ارتش اسرائيل از مناطق جنوبي لبنان برنده انتخاب شود و رقيب سرسخت خود، بنيامين نتانياهو، را شکست دهد. سرانجام با خروج اسرائيل از جنوب لبنان، براي نخستين بار آزادسازي يکي از مناطق اشغال شده به وسيله ارتش اسرائيل به دست شيعيان لبنان کليد خورد. اين مسئله با عکس العمل مثبت ملت هاي مسلمان منطقه در خاورميانه در اقبال روزافزون آنها به شخص سيد حسن نصرالله رو به رو گرديد.اين دوره را مي توان برهه مهم تاريخ تشيع در لبنان ارزيابي کرد؛ زيرا کساني که تا چند دهه پيش، از آنها با عنوان حيوانات کافر دم دار ياد مي شد، هم اکنون زمينه عزت و استقلال لبنان از رژيم صهيونيستي را فراهم آورده و به گفته امام موسي صدر به «شرف و عزت لبنان» تبديل شده بودند.

عبور از فتنه ها
 

پيروزي هاي سياسي و اجتماعي حزب الله لبنان، به دليل توانايي بالاي اين جنبش در بسيج کردن توده هاي لبنان، رو به فزوني بود و همين امر باعث شد رژيم صهيونيستي طرح «شکاف در داخل و فشار از بيرون» را در سال 2005 م با ترور رفيق حريري، نخست وزير سابق اين کشور، کليد زند، با کشته شدن حريري و فضاسازي رسانه هاي صهيونيستي نخست انگشت اتهام اين ترور به سمت سوريه و سپس حزب الله و ايران نشانه گيري شد و اين امر سبب گرديد با تشديد فشارهاي شوراي امنيت سازمان ملل (قطعنامه 1559)، ارتش سوريه، نيروهاي نظامي خود را پس از 29 سال از دره بقاع به داخل سوريه فرا خواند و توازن قدرت تا حد زيادي به نفع نيروهاي معارض مقاومت اسلامي، به هم بخورد. اين امر با استعفاي عمر کرامي نخست وزير متمايل به سوريه، از سمت خود و روي کار آمدن سينيوره، که فردي مورد توافق غرب و عربستان بود، ابعاد تازه اي به خود گرفت و سرانجام با آغاز جنگ 33 روزه به وسيله اسرائيل، حزب الله، امل و ديگر حاميان آنها در جبهه 8 مارس در تنگناي شديدي قرار گرفتند.
شکست ارتش اسرائيل از مقاومت اسلامي، در کنار کشتارها و ويراني هاي روي داده، چهره مقتدرانه اي از حزب الله و شيعيان در لبنان و منطقه به نمايش گذاشت، اين جنگ را مي توان فصل نويني از بازيگري جريان شيعه در معادلات منطقه اي به منظور متوقف کردن موتور اشغالگري اسرائيل و نزولي کردن منحني تجاوزات اين دولت غاصب به کشورهاي مسلمان پيرامون خود، ناميد.

دستاوردهاي منطقه اي و بين المللي شيعيان لبنان
 

از دستاوردهاي مقاومت سه دهه اي شيعيان لبنان، مي توان به موارد زير اشاره کرد.
1. موفق بودن الگوي انقلاب اسلامي در خارج از مرزها؛
2. نشان دادن عمق ضعف و ناکارآمدي ساختار ارتش رژيم صهيونيستي؛
3. انتخاب مقاومت اسلامي، به منزله تنها گزينه پيش روي ملت هاي منطقه؛
4. تبديل شدن به عامل بازدارندگي رژيم صهيونيستي از تجاوز؛
5. نشان دادن ناکارآمدي سياست سازش با رژيم صهيونيستي؛
6. کشيدن خط بطلان بر دکترين نظامي ارتش هاي کشورهاي عربي؛
7. پرهيز از طايفه اي نمودن دستاوردها و اعلام تعلق پيروزي ها به کل مسلمانان؛
8. افزايش فوق تصور قدرت نرم حزب الله لبنان و گفتمان انقلاب اسلامي ايران در منطقه؛
9. زمينگير شدن استراتژيک ترين دشمن جمهوري اسلامي ايران در پشت مرزهاي جعلي خود؛
10. دامن زدن به رشد مهاجرت معکوس از اسرائيل و پيامدهاي منفي جمعيتي در سال هاي آتي؛
11. بي اعتمادي شهروندان رژيم صهيونيستي به دولتمردان خود و شکل گرفتن بحران اعتماد در اسرائيل؛
12. فراهم گرديدن بستر لازم براي تبديل شدن ايران به يک قدرت فرامنطقه اي؛
13. برهم خوردن توازن قوا در منطقه به نفع جناح مقاومت و تأثيرگذاري مستقيم آن بر نظام بين الملل و..

موقعيت فعلي شيعيان در لبنان
 

پس از پشت سر گذاشته شدن بحران هاي پي درپي داخلي و خارجي به وسيله دو جريان اصلي شيعي لبنان، دوران کنوني را مي توان عصر طلايي شيعيان در لبنان ناميد.خدمات بي شائبه شيعيان به هويت ملي لبنان و ارتقاي سطح توان دفاعي اين کشور و جهت دهي سياست هاي لبنان به سمت استقلال و خودکفايي، سبب شده است قشرها و طايفه هاي گوناگون لبناني بيش از پيش به وجود و ضرورت حضور مقاومت اسلامي در لبنان پي برند و فلسفه وجودي حزب الله لبنان را به رسميت بشناسند. از نظر جمعيتي، تقريباً 35 درصد جمعيت لبنان شيعه هستند و از نظر طايفه اي بزرگ ترين طايفه موجود در اين کشور شيعه به شمار مي آيند. پراکندگي جغرافيايي شيعيان بيشتر در مناطق جنوبي، و در شهر بيروت نيز در منطقه ضاحيه متمرکز شده است. رشد شاخص هاي رفاهي در ميان شيعيان به برکت ثبات نسبي پس از جنگ تموز بهتر شده است و اکنون شيعيان به جايگاه درخور قبولي در لبنان دست يافته و حضور فعالي در عرصه هاي تجارت خارجي و فعاليت هاي خدماتي در داخل پيدا کرده اند. پس از رويدادهاي اخير در لبنان در پي سفر سعد حريري به امريکا و چرخش سياسي وليد جنبلاط، شيعيان و جريان 8 مارس از اقليت در مجلس به اکثريت تبديل شدند و اين امر در موقعيت کنوني، کمک فراواني به حزب الله و امل کرده است. همچنين مديريت بي مانند حزب الله و امل در سپردن مقام نخست وزير به يکي از چهره هاي سرشناس جناح 14 مارس (نجيب ميقاتي) سبب شده است در بين اعضاي 14 مارس اختلافات عديده اي به وجود آيد که نمونه آشکار آن اختلافات اخير ميان حريري و ميقاتي است.
در کل مدت زمان تشکيل کابينه در لبنان طولاني است و وزاري کابينه با حکم سرپرستي به کار خود ادامه مي دهند و در اين ميان سعه ي صدر حزب الله لبنان در تقسيم وظايف و پست ها ميان جناح 8 مارس و شخص نخست وزير سبب شده است امر تشکيل کابينه در لبنان شتاب بيشتري به خود بگيرد.

جمع بندي
 

با توجه به درجه بالاي تساهل ديني و مذهبي در لبنان و نيز موقعيت ذاتي ژئوپوليتيکي شيعيان در اين کشور، مي توان انتظار داشت که اين گروه به قدرت اول طايفه اي لبنان تبديل شوند. در صورت استمرار اتحاد و هم گرايي ميان دو گروه امل و حزب الله نيز آينده درخشان تري پيش روي آنها قرار خواهند داشت. همچنين اوضاع کنوني از افزايش توان نرم ايران در لبنان حکايت مي کند؛ زيرا براي مثال پس از رحلت علامه فضل الله، مرجعيت بزرگ شيعه در لبنان، هم اکنون بيشتر مقلدان اين مرجع فقيد به تقليد از آيت الله خامنه اي روي آورده اند و آمارهاي موجود از رقم بالاي 90 درصد در اين موضوع حکايت مي کند (يعني بيش از 90 درصد شيعياني که در لبنان به اصل تقليد از يک مرجع تقليد اعتقاد دارند هم اکنون از مقلدان مقام معظم رهبري به شمار مي آيند) که اين مسئله در جاي خود بسيار درخور تأمل است. در پايان بايد گفت که با مشاهده جريان هاي مقاومت اسلامي در منطقه مي توان به تأثيرپذيري و حتي الگوگيري آنها از الگوي موجود شيعي در منطقه پي برد. بر اين اساس از اين به بعد پديده اي با عنوان «تشيع سياسي» را در منطقه شاهد خواهيم بود که در پي آن برادران اهل سنت، ضمن پايبندي به اصول اعتقادي و مذهبي خود، از نظر سياسي بر اساس اصول سياسي رسميت يافته به وسيله شيعيان عمل خواهند کرد و بدين ترتيب «وحدت کلمه» در حوزه استراتژي ها بيش از پيش ظهور و بروز خواهد نمود.
منبع: ماهنامه زمانه - شماره 13.